برانکو ایوانکوویچ اگر چه تیم ملی ایران را به جام جهانی 2006 آلمان برد اما در مجموع وی به دلیل وابستگی به بازیکنانی خاص که در طول مدت 4 سال خدمت او همواره در تیم ملی ایران بازی می کردند بی آنکه نزول کیفیت این بازیکنان در تیم های باشگاهی ایرانی و خارجی موجب بیرون ماندن آنها از ترکیب تیم ملی شده باشد! و یا درخشش دیگر بازیکنان ایرانی، برای نمونه عنایتی آقای گل سال 1384، باعث قرار گرقتن آنها به جای بازیکنان نا آمادۀ آن زمان مانند دائی، نوید کیا، مهدوی کیا و ... تیم ملی گردیده باشد. او به راستی یک نسل از بازیکنان فوتبال ایران را با بیرون نگهداشتن از تیم ملی سوزاند. برانکونیز همچون اکثریت دیگر مربیان اروپای شرقی بسیار حرف شنو و توصیه پذیر بود. در حالی که تمامی کارشناسان فوتبال ایران معتقد بودند که برانکو در سطح هدایت تیم ملی ایران در جام جهانی نمی باشد، پافشاری و شاید هم لجاجت دکتر دادکان در ابقاء و ادامه کاربا او حتی در مسابقات نهائی جام جهانی یکی از نکات ضعف این مدیر شایسته به حساب می آید. برانکو با وجود اقامت چهارساله در ایران حتی سعی نکرد که یک احوالپرسی معمولی را به زبان فارسی فرا بگیرد!؟
 
حشمت مهاجرانی که مربیگری تیم ملی جوانان ایران را بر عهده داشت به دلایلی پس از عدم تمدید قرارداد اوفارل، سکان هدایت تیم ملی ایران را به عهده گرفت و به دو دلیل موفق گردید تیم ملی ایران را به جام جهانی 1978 آرژانتین ببرد: اول اینکه او تیمی شسته رفته و فرم گرفته و هماهنگ شده را از اوفارل تحویل گرفت و بعد اینکه در آن زمانایران دارای زبده ترین بازیکنان تاریخ فوتبال خود بود. جهت تکلمه، از حق نمی توان گذشت که به قول فوتبالی های آنروزها شانس نیزهمواره یار دوازدهم آقا حشمت بود.
 
و اما درمورد روی دیگر سکۀ فوتبالیست های ایرانی باید گفت که نوع فیزیک بدنی، تغذیه، امور زناشوئی، استراحت، خواب و زمینه روحی بازیکنان به اصطلاح حرفه ای فوتبال ایرانی تفاوت بسیاری با همین موارد در نزد بازیکنان حرفه ای اروپا دارد. در اروپا یک بازیکن حرفه ای که برای بازی در یک تیم دستمزدی قابل اعتنا دریافت می دارد بیش و کم زندگی خصوصی خود را نیز به باشگاه مربوطه فروخته است. از آنجا که دنیای سرمایه داری و تجارت دنیائی سخت بیرحم است این گونه بازیکنان در حد یک برده در خدمت تیم خود می باشند. ساعت و دفعات تمرین، نوع غذا و زمان خوردن آن، زمان خواب و استراخت، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، رسیدگی به مشکلات و گرفتاریهای روحی روانی و حتی مواقع همخوابگی با همسر یا دوست دخترآنها نیز توسط کارشناسان باشگاه برنامه ریزی و معین می گردد. تخطی از این مقررات در حکم بی اعتبار شدن یک بازیکن حرفه ای و نزول قیمت او در لیست نانوشتۀ خرید و فروش بازیکنان می گردد. به قول فرناندو هیرو (Fernando Hierro) کاپیتان پیشین تیم رئال مادرید اسیانیا، زندگی در کمپ تمرینات تیم رئال مادرید همانند زندگی در یک پادگان نظامی سخت و طاقت فرسا می باشد.
 
آندرانیک تیموریان بازیکن تیم ملی ایران که توسط باشگاه فولهام خریداری شده بود در مصاحبه ای شرح داده است که: «در روز اول تمرین چون تازه از سفر آمده و حسابی خسته بودم در انجام تمرین و دویدن به دور زمین سستی بخرج داده و هر از چند گاهی هم در پناه درختان به استراخت می پرداختم! فردای آن روز مدیرفنی باشگاه مرا به دفتر خود فراخواند و نسبت و به کوتاهی من در امر انجام تمرینات و دویدن به دور زمین به من هشدار داد. او وقتی تعجب مرا دید، کاسِتی را در ویدئو گذاشت که چگونگی دویدن من و حتی استراحت پنهانیم در پشت درختان را نیز نشان می داد!»
 
ما در دنیای فوتبال حرفه ای ایران آنچنان بی نظمی هائی می بینیم که انسان را بیشتر به یاد فوتبال محله ای می اندازد تا یک فوتبال حرفه ای که بازیکنانش با ردو بدل شدن میلیونها تومان پول بی زبان مردم بینوا خرید و فروش می شوند. به موقع حاضر نشدن در سر تمرین از معمولی ترین بی نظمی های موجود در فوتبال ایران می باشد. شب زنده داریهای پیش از مسابقه، وابستگی شدید فکری- روحی به خانواده و فرزندان که ناخواسته منتهی به عدم تمرکز آنها در زمان دوری از خانواده در اردوها و مسابقات می گردد ، قلیان کشی های بی رویه، بیهوده گشتزنی در خیابان های اعیانی شهر با ماشین های گرانقیمت، بی توجهی به دستورات مربی در سر جلسات تمرین، تمارض و تظاهر به مصدومیت برای استراحت و گریز از تمرین، تعمد در دریافت کارت قرمز و ... از مشکلات مبتلا به فوتبال ایران می باشند.
 
به درد دل خداداد عزیزی سرمربی تیم استقلال اهواز توجه کنید تا قدری بیشتر با دنیای فوتبال به ظاهر حرفه ای ایران آشنا شوید: «هرچه از فوتبال بلد بودم در اختیار بازیکنان (تیم استقلال) اهواز قرار دادم اما وقتی تا چهار صبح قلیان می کشند و در واقع وجدان کاری ندارند کاری از دستم بر نمی آید.»( سرمایه، مورخ 11 آابان 1388، بخش ورزش).
و اینهم گلایه های لوکا بُناچیچ سرمربی خوب و پیرو انضیاط حرفه ای تیم فوتبال فولاد خوزستان به عنوان دلایل ترک آن تیم: «نمی توانم طرز تفکر بازیکنان تیم را تغییر دهم. تنها هدف من حمایت از بازیکنان این تیم بوده است اما برخی از آنان استحقاق این احترام را ندارند. من رفتاری را از بازیکنان فولاد مشاهده کردم که در طول 20 سال سابقه ورزشی خود هیچ جای دیگری مشاهده نکرده بودم. زمانی که ما جلسات آنالیز و تجزیه و تحلیل داریم، بازیکنان ناراضی هستند. هنگامی که اردو برپا می کنیم و به هتل می رویم باز هم مشکلاتی را برای ما به وجود می آورند. همین باعث می شود تدابیر تاکتیکی ما را به دست فراموشی بسپارند. برخی بازیکنان فولاد زندگی شبانه خوبی ندارند و روز بعد بدون استراحت کافی سر تمرین می آیند و همین باعث می شود تمرینات آنها کیفیت مطلوبی نداشته باشد. زمانی که من به این تیم آمدم، گمان می کردم می توانم این تیم را متحول کنم اما با کسب این نتایج ضعیف نتیجه گرفتم که ما بازیکنان خوبی را جذب نکردیم.»
 
آنوقت فدراسیون فوتبال در پی یک تصمیم عجولانه،غیر کارشناسانه و مطالعه نشده به ناگاه تعداد تیم های لیگ برتر را از 16 تیم به 18 تیم افزایش می دهد؛ درست همانگونه که دکتر احمدی نژاد نرح بهره بانکی را بی هیچگونه مطالعه کارشناسانۀ اقتصادی بالا و پائین می برد و مردم، بانکها و مملکت را دچار معضلات فراوان می نماید. و این افزایش تعداد تیم ها در لیگ برتر یعنی که هر تیم در طول یک فصل می باید 34 مسابقه در لیگ برتر انجام بدهد. مسابقات جام حذفی را نیز باید به این تعداد بازیها افزود. سه تیم اول رده بندی لیگ برتر و تیم قهرمان جام حذفی نیز هر کدام در مسابقات باشگاههای آسیا حداقل شش دیدار با تیم های به راستی حرفه ای و قدرتمند آسیا انجام می دهند (با فرض اینکه در همان دور اول حذف شوند!). به این تعداد از مسابقات، اردوهای آماده سازی تیم ملی و مسابقات دوستانه و رسمی تیم ملی نیز اضافه می گردد! آیا به راستی یک بازیکن فوتبال ایران توان جسمی و کشش روحی انجام این تعداد مسابقه فوتبال را دارد؟ به تجربه ثابت گردیده است که خیر! ازهمین رو این بازیکنان اغلب دچار افت شدید نیروی بدنی و دلزدگی روحی از بازی فوتبال می گردند. ناکارآمدی و نتایج افتضاح تیم های باشگاهی ایران در پیکارهای باشگاههای آسیا و تیم ملی ایران در عرصه آسیا و دنیا تا حد بسیار زیادی ناشی از این همین مسئله می باشد.
 
به قول فرانک اوفارل مربی نامدار انگلیسی در زمانی که سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بود: «اگر تیم ملی ایران به عنوان یک تیم باشگاهی درمسابقات دسته یک فوتبال انگلیس (ونه لیگ برتر آن کشور) شرکت کند در همان پایان نیم فصل اول چیزی به اسم تیم از آن باقی نخواهد ماند!؟». وقتی به او اعتراض کردند: «پس تو که سرمربی تیم ملی هستی این تیم را روبراه کن!» صادقانه پاسخ داد: «یک آشپز هر چند هم که ماهر باشد برای پختن یک سوپ خوب نیاز به مواد اولیه مناسب هم دارد!». لذا برکنارش کردند و جناب حشمت مهاجرانی مربی خصوصی فوتبال ولیعهد را به جای او منصوب نمودند و ایشان هم با استفاده از آنچه اوفارل زحمتش را کشیده بود، موفق شد تیم ملی ایران را به جام جهانی 1978 آرژانتین ببرد! این تازه حکایت آن زمان بود که هنوز اسلام عزیز در رأس امور قرار نداشت و سخن از دروازه تمدن بزرگ بود!
 
در تأئید سخنان فرانک اوفارل در مورد عدم آمادگی جسمی و روحی بازیکنان ایرانی در زمان حکومت پیشین، در حال حاضر نیز می توان به گفتۀ دکتر دادکان رئیس سابق فدراسیون فوتبال که خود نیر از بازیکنان تیم ملی بوده و فونبال را می شناسد توجه کرد: « وقتي تايم اول بازي ايران و پرتغال تمام شد و داشتم با کارتي که مي توانستم به وسيله آن به رختکن بروم، (وقتی) از جلوي رختکن (تیم ملی) پرتغال رد مي شدم ديدم وقتي آقاي اسکولاري (سرمربی وقت تیم ملی پرتفال) براي بازيکنان صحبت مي کرد، تمامي بازيکنان ايستاده بودند. وقتي به رختکن (تیم ملی) خودمان رسيدم، ديدم تمام بازيکنان خوابيده بودند و پاهايشان روي صندلي بود. (مصاحبه دادکان در برنامه نود مورخ 14 دیماه 88)». بی مناسبت نیست که هر گاه بازیکنان یک تیم لیگ برتری دوندگی و تلاش غیر متعارفی در زمین فوتبال از خود نشان می دهند، بیدرنگ از طرف سرمربی تیم حریف برچسب دوپینگ بر آنها زده می شود!
 
پربیراه نخواهد بود اگر که گفته شود که اغلب بازیکنان فوتبال حرفه ای ایران، ازحرفه ای بودن فقط مطالبه و گرفتن دستمزد های کلان را آموخته اند! تیم دولتی سپاهان اصفهان بیش از یک میلیارد تومان سرمایه را از جیب آن 40% مردم بینوای زیر خط فقر ایران گرفته و پرداخت کرده است به دو سه بازیکن خط دفاعی تیم خود! و این خاصه خرجی از کیسه ملتِ ایران، جدا از مبالغ هنگفت قرارداد دیگر بازیکنان این تیم و جناب اردشیر (امیر) قلعه نوعی می باشد که برای هدایت این تیم بیش از 600 میلیون تومان دستمزد دریافت داشته است که تا به قول کربه کندی سرمربی شایسته تیم صبای قم، "فوتبال بزن زیرتوپ" را به نمایش بگذارد!
 
یکی دیگر ازعجائب روزگاردر لیگ برتر فوتبال ایران که هر از چند گاهی افشاء می گردد و موجبات ناخشنودی و نارضایتی مربیان را فراهم می آورد، مسئله جاسوسی پاره ای از بازیکنان تیم ها به نفع حریفان می باشد!؟ آخرین نمونه این بدعت در فوتبال حرفه ای ایران را از زبان آقای شهرام شفیع زاده مدیر عامل باشگاه استقلال اهواز(فرزند مالک خصوصی باشگاه) بشنویم. ایشان در مورد علت استعفاء آقای باقری نیا سرمربی این تیم اظهار داشت که: «متأسفانه بازیکنانی در تیم ما وجود دارند که اسامی یازده نفر بازیکن اصلی در شروع هرمسابقه و تاکتیک و استراتژی تیم را به تیم های حریف اطلاع می دهند!» آخرین چشمه از این جاسوسی فوتبالی درهمین هفته (هفته 25 لیگ برتر) در مسابقه با تیم ذوب آهن اصفهان رخ داد که در نتیجۀ آن، توان و تحمل آقای باقری نیا به اتمام رسید و از سمت خود استعفاء داد (برنامه تلویزیونی 90 مورخ دوشنبه 5 بهمن 88).
 
آنچه که جسته و گریخته در مورد کم کاری و عدم تلاش لازم بازیکنان پاره ای ازتیم های دسته یک فوتیال کشورگفته می شود، دل هر انسان عاشق فوتبال را به درد می آورد. برای نمونه وقتی که تیم فوتبال صنعت نفت آبادان در یک بازی حساس و سرنوشت ساز با تیم راه آهن تهران به طور غیر مترقبه ای نتیجه بازی رابه حریف واگذار نمود و از صعود به لیگ برتر بازماند، پرویز مظلومی سرمربی وقت آن تیم با لحنی که افسوس و اندوه از آن می بارید اظهار داشت که کسانی بازیکنان این تیم را تحریک کرده اند که بد بازی کنند و نهایت تلاش خود را در مسابقات به خرج ندهند تا بازیها را واگذار کرده و تیم صنعت نفت نتواند به لیگ برتر صعود نماید!؟ حاشیه سازان به آن بازیکنان تلقین کرده بودند که در صورت صعود تیم به لیگ برتر، قرارداد هیچکدام از آنها تمدید نخواهد شد و به جای آنها بازیکنانی در حد لیگ برتر جذب خواهد گردید! حتی صحنه هائی از آن مسابقه در تلویزیون نشان داده شد که بازیکن تیم صنعت نفت در نقش بازیکن تیم مقابل ظاهر گردیده و به راحتی توپ را به حریف واگذار می نمود!؟
 
این فوتبال ناسالم این بار صدای رسول کربه کندی سرمربی خوب و صادق تیم صبای قم را نیز در هفته پیش در آورد. او که در پایان مسابقه با تیم سپاهان به شدت از داوری جانبدارانه محسن قهرمانی برافروخته به نظر می رسید اظهار داشت: « براي اين فوتبال ناسالم متاسفم! ‌ فوتبال ايران آلوده است و بايد به حال آن گريه کرد. چرا که نتايج بازيهاي از قبل مشخص مي شود.» این مربی کارکشته چند روز بعد از آن مسابقه در پاسخ به اظهارات قلعه نوعی سرمربی گرانقیمت تیم سپاهان اظهار داشت: فوتبال ناپاک برای آنهائی دکان شده (اشاره به قلعه نوعی) که قراردادشان مرحله ای است و با (کسب) عناوین، مبالغ بیشتری (علاوه بر اصل مبلغ قراردادشان) می گیرند. قطعاً آنها نیاز به دکان دارند. من مثل بعضی ها (قلعه نوعی) روی سکوها آدم ندارم که تماشاگران را ساکت یا تحریک کنم.» (روزنامه ورزشی خبر دوشنبه 12 بهمن 88 ص 3).
 
برای جلوگیری از اطناب کلام سرگذشت بازیکنان خارجی ناکارآمد در تمامی تیم های لیگ برتر و دسته یک را وامی گذاریم و به طور اجمالی می پردازیم به چگونگی جذب و خرید و فروش بازیکنان خارجی در دو تیم پرسپویس و استقلال که تحت مالکیت فدراسیون فوتبال قرار دارند.
 
 پائولو دی کارمو مهاجم برزیلی که با سر و صدای زیادی به پرسپولیس آمد و از طرف اقای قطبی به عنوان آقای گل برزیل معرفی گردید، درهمان چند بازی معدودی که برای تیم پرسپولیس انجام داد حتی در حد یک بازیکن معمولی لیگ برتر ایران نیز ظاهر نشد. نکته جالب اینجاست که زمانی که وقتی او از تیم پرسپولیس جدا شد و به کشورش برگشت، هیچ تیمی خواهان جذب وی نبود! لذا فوتبال را کنار گذاشته و مغازه پرنده فروشی باز کرده است!؟
 
سامبو جوچی بازیکن اهل نیجریهکه در هنگام خرید او اظهار می کردند که او اقای گل لیگ دو آلمان است، بازیهای بسیار ضعیفی از خود به نمایش گذاشت. او حتی در روزهای پایانی حضور خود درایران به زندان اوین افتاد که سرانجام باشگاه پرسپولیس برای   نجات از دست این بازیکن بنجل، ضمانت وی را نمود تا از زندان آزاد شود. سامبو جوچی در در طول مدت عضویت خود درتیم پرسپولیس تنها یک گل برای این تیم به ثمر رساند. این بازیکن در اواسط فصل بعد بدون آنکه وجودش بهره ای برای تیم پرسپولیس داشته باشد، پیش از اتمام قراردادش، کلیه پول قرارداد خود را گرفت و از ایران خارج گردید.
 
حکایت خرید دو بازيكن بی خاصیت پانامايي يعني كارلوس ريو را و خوزه آنتوني تورهس یکی از شاهکارهای شنیدنی مدیریتی در امر خرید بازیکن های در ایران می باشد! این دو بازیکن که به همراه تیم ملی پاناما به ایران آمده بودند تا با تیم ملی ایران مسابقه بدهند، مورد توجه مدیران پرسپولیس قرار گرفتند و با این تیم قرارداد بستند. آن دو نفررویهم حتی صد دقیقه هم برای تیم پرسپولیس در لیگ ایران بازی نکردند. آنگاه که اعتراض هواداران و رسانه ها نسبت به بازیهای بسیار ضعیف این دو بازیکن بلند شد. مدیران پرسپولیس قرارداد آنها را فسخ کردند. به گفته کارشناسان فوتبال کلاس بازی این دو بازیکن حتی در سطح لیگ یک ایران هم نبوده است. سرانجام این دو بازیکن نیرهمانند سامبو جوچی، پیش از اتمام قراردادشان پول کامل قرارداد خود را گرفتند و از ایران رفتند.
 
اما مدیران برجسته باشگاه پرسپولیس باز هم بیکار ننشسته و شاهکار دیگری از درایت و تدبیر مدیریتی خود را به نمایش گذاردند که به قول رسانه ها در تاریخ فوتبال ایران ثبت خواهد شد. آنها يان نيكولوفسكي دروازه بانی از کشورمقدونیه جذب کردند که این دروازه بان حتی یک دقیقه نیز تیم پرسپولیس بازی نکرد. جالب توجه اینکه این بازیکن برای بازی نکردن 120 هزار دلار نیز این تیم گرفت، کسی هم نپرسید که اصولاً این بازیکن چراجذب گردید و اگر خرید او بر اساس نیاز بوده به چه دلیل هرگز از او استفاده نشد؟
 
در میان کلیه بازیکنان خارجی که توسط باشگاه پرسپولیس جذب شده اند، رافائل ادرهو اهل نیجریه بیشترین زیان را به این رسانده است. رافائل که به بیماری هپاتیت مبتلا بود فقط دو بازی بسیار ضعیف برای پرسپولیس انجام داد. تا اینکه سرانجام همان مسئولینی که او را با مسرت و افتخار جذب باشگاه نموده بودند ناچار شدند که قرار داد او را به دلیل بیماری و ضعف فنی فسخ نمایند. مدیران پرسپولیس تصورشان این بود که با پرداخت ننمودن پول قرار داد این بازیکن، توانسته اند هوش و زرنگی خود را نشان بدهند، اما شرکت کوپیان که در حقیقت طرف قرارداد پرسپولیس برای انتقال این بازیکن بوده است به دلیل عدم پرداخت پول قرارداد رافائل به فیفا شکایت می نماید. در خاتمه مدیران بسیار باهوش باشگاه پرسپولیس ازطرف فیفا محکوم شده و این باشگاه علاوه بر پرداخت جریمه 142 هزار یورویی به شرکت کوپیان به کسر شش امتیاز از مجموع امتیازات مکتسبه این تیم در لیگ برتر نیزمحکوم می گردد!!!
 
مدیران توانمند باشگاه استقلال یعنی آن دیگر تیم متعلق به فدراسیون فوتبال نیزدر رقابت با مدیران حریفِ سنتی خود پرسپولیس، در امر جذب بازیکنان بی مصرفی که رابطه ها و دلال ها به آنها پیشنهاد کرده اند چندان عقب نمانده اند. به طور کلی اولین بازیکن خارجی که پس از انقلاب به ایران آمد رفعت قلی اف اهل کشور آذربایجان بود که جذب باشگاه استقلال گردید. او در طول سه فصل حضور خود در ایران بازی های قابل قبولی از خود نشان داد و مورد رضایت کادر فنی و هواداران قرار گرفت.
 
بعد از قلی اف، دو بازیکن از کشور برزیل به ایران آورده شدند. فابريسيو كارلوس بازيكن مهاجمی که حتی در حد لیگ برتر ایران بازی نمی کرد. او در طول یک فصل فقط دو گل به ثمر رساند و به طور کلی از جهت بدنی دارای ضعف های فراوانی بود. فابریسیو با گرفتن یکصد هزار دلار پول از تیم اسقلال جدا شد. رافائل گومز هموطن او نیز که به عنوان یک مدافع برجسته به ایران آورده شده بود فقط 45 دقیقه برای تیم استقلال بازی کرد (در مقابل تیم ذوب آهن). او نیزبا فسخ قرارداد از استقلال جدا شد!
 
سردان اوسوویچ اهل صربستان که به همراه تبلیغات بسیار در اردوی ترکیه به تیم استقلال پیوسته بود پس از ارائه بازیهای ضعیف بعد از یک نیم فصل به بهانه داشتن مشکل سربازی در کشورش از تیم استقلال جدا شد، اما در کمال تعجب پولی به این بازیکن پرداخت نگردید و عجیب تر اینکه مشکلی نیز در پی آمد آن پیش نیامد!؟
 
این فقط بخشی کوچکی بود از کوه یخ شاهکارهای مدیریتی مدیران دولتی-امنیتی-سپاهی درنقل و انتقال بازیکنان خارجی در دو تیم بزرگ ایران که تحت مالکیت مستیقیم فدراسیون فوتبال هستند و اقدامات آنها از طرف چند لایه مدیریتی کنترل می گردد. لذا حال و روزگار آن شانزده تیم دیگر لیگ برتر و28 تیم دسته یک اسفبار تر از آن است که به وصف بیاید.
 
اینک بدنیست نظری بیندازیم به جدیدترین شاهکار مدیران فوتبال ندیده با روش سنتی دزدیدن منار پیش از کندن چاهی مناسب! مهدی مهدوی کیا بازیکن پیشین تیم فرانکفورت که دیگر در کشور آلمان کارائی لازم را برای هیچ تیمی نداشته به تیم استیل آذین پیوسته است.
 
علیرغم اینکه سازمان لیگ فوتبال ایران با بازی کردن مهدوی کیا در تیم استیل آذین موافقت نموده، این باشگاه نمی تواند از بازیکن مذکور در نیم فصل دوم لیگ برترجاری استفاده نماید زیرا باشگاه استیل آذین دیگر سهمیه ای خالی جهت جذب مهدوی کیا به عنوان بازیکن آزاد باقی ندارد! اما از آنجا که کل امور مملکت اسلامی ولایت مطلقه فقیه غیراعلم، با کلاه شرعی گذاشتن برسرهر چه که غیرقانونی است حل و فصل می گردد، مسئولین مربوطه در این مورد نیزدست به دامان "کلاه شرعی" شده اند. اگر مهدوی کیا بتواند با یک تیم دسته اول یا دسته دوم قرارداد ببندد، می تواند به عنوان بازیکن قرضی به تیم استیل آذین منتقل گردیده و برای این تیم بازی نماید! لذا حالا که ضابطه کنار گذاشته شده و رابطه به میان آورده شده است، مهدوی کیا کلاه شرعی مربوطه را به سر گذاشته و با تیم دسته دومی نوژن مازندران که مسئولان آن رابطۀ دوستانه نزدیکی به حسین هدایتی مالک باشگاه آستیل آذین دارند، قراردادی صوری امضاء نموده و در یک مسابقه نام او به عنوان بازیکن نیمکت نشین تیم نوژن رد گردیده و سپس بلافاصله به تیم استیل آذین قرض داده شده است! حالا چه کسی می گوید کلاه شرعی زیبا نیست و حلال مشکلات نمی باشد؟
 
اگر چه در حال حاضر در مورد این معضل مدعی دیگری نیز پیدا شده و آن هم فیفا می باشد که می گوید طبق مقررات هر بازیکن در طول یک فصل فقط می تواند در دو تیم عضویت داشته باشد و نه سه تیم! بهر حال جسته و گریخته شنیده می شود که کلاه شرعی دیگری برای قانع نمودن فیفا دوخته شده و این مشکل قانونی نیز حل گردیده است. لذا جناب مهدوی کیا دیروز به عنوان کاپیتان تیم استیل آذین در بازی مقابل تیم فولاد خوزستان به میدان رفت و در همین اولین بازی خود نیز به دلیل بدخلقی با داور از زمین مسابقه اخراج گردید!
 
در پایان این بخش توجه شما را به اظهار نظر کوتاه اما بسیار عمیق کارشناس فوتیال آقای حاج رضائی در خاتمه مسابقه امروز(چهارشنبه 14 بهمن 88) پرسپولیس و استقلال به زبان آورد جلب می نمایم: « فوتبال ما اگر کوچک شده به خاطر تصمیماتی است که مردان کوچک (برای آن) گرفته اند!»
گئومات
این مطلب ادامه دارد.